میرزا محمدعلی طبسی اصفهانی فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به نورعلیشاه از عارفان و مشایخ سلسله¬ی نعمت اللهی در قرن دوازدهم و سیزدهم. جد وی، مولی محمدعلی از عالمان امامی و امام جمعه¬ی تون بود که بعدها به اصفهان مهاجرت کرد و در آنجا سکونت نمود. پدرش ـ که بعدها با یکدیگر قدم در راه سیر و سلوک نهادند و به اصطلاح همقدم وی بود ـ عبدالحسین (متوفی 1199) نام داشت. نورعلیشاه در اصفهان به دنیا آمد. سال ولادت او به درستی مشخص نیست ولی به نظر می¬رسد که حدود 1160 قمری بوده است. او تحت تربیت پدرش به فراگیری علوم مرسوم پرداخت. از میزان تحصیلات و نیز نام استادان دیگر وی در منابع یادی نشده است ولی با نگاه به آثار مختلف وی و همچنین اشعار او به نظر می¬رسد که تا پایه¬ی قابل توجهی از علوم دینی و مقدمات آن مانند: ادبیات فارسی و عرب، تفسیر، حدیث، منطق، حکمت و عرفان برخوردار بوده است. همچنین با در نظر گرفتن حالات وی در اوان ورود به جرگه¬ی درویشان نعمت اللهی دانسته می¬شود که مانند بسیاری از مشایخ عرفان، علوم ظاهری او را قانع نساخته و درد درونی و طلب او را تسکین نداده و از این رو به دنبال انسان کامل مکمّل و عارف روشن ضمیری بوده است تا به همت وی و تحت راهنمایی¬های او به مراتبی از حقیقت و معنویت دست یابد. در چنین حال و هوایی در 1190 قمری هنگامی که سید عبدالحمید دکنی ملقب به معصوم علیشاه، از عارفان و مشایخ سلسله¬ی نعمت اللهی ـ که از سوی شاه علیرضای دکنی، قطب وقت سلسله¬ی نعمت اللهی به منظور احیاء و ترویج طریقت و عرفان از طریق دریا از هندوستان به شیراز رسید آوازه شهرت او در اصفهان به گوش فیض علیشاه رسید و او به همراه فرزند خود عازم شیراز شد و سخت تحت تأثیر معنویت او قرار گرفت. نورعلیشاه به همراه پدرش عبدالحسین ـ که پس از درویش شدن به فیض علیشاه ملقّب شد ـ در جرگه¬ی نخستین مریدان معصوم علیشاه درآمدند و در خدمت وی به طی طریق و تهذیب نفس پرداختند. وقتی معصوم علیشاه از شیراز به اصفهان تبعید شد نورعلیشاه و پدرش در خدمت او به اصفهان آمدند
پس از مدتی حاکم اصفهان، علی مراد خان به سبب رنجشی که از درویشان خاکسار پیدا کرده بود، حکم به اخراج درویشان و از جمله درویشان نعمت اللهی داد و معصوم علیشاه به همراه مریدانش ـ از جمله نورعلیشاه ـ از اصفهان خارج شدند. با وجود آنکه معصوم علیشاه همراهی مریدانش با او را موجب بلا و مصیبت برای آنها دانست و از ایشان خواست تا از وی جدا شوند، مع الوصف نورعلیشاه، معصوم علیشاه را ترک نکرد و همچنان با وجود احتمال خطرات جانی در کنار وی باقی ماند. سختگیری و آزار علی مراد خان به این مقدار نیز محدود نشد چنانکه در مورچه خورت، در نزدیکی اصفهان فراشان حکومتی گوش معصوم علیشاه و نورعلیشاه را که همراه وی بود بریدند. نورعلیشاه و معصوم علیشاه پس از آن به تهران رفتند و آقا محمد خان قاجار که در آن زمان هنوز سلسله¬ی قاجار را تأسیس نکرده بود آنها را مورد لطف قرار داد. نورعلیشاه به همراه معصوم علیشاه به مشهد و سپس از آنجا به هرات رفتند. در هرات معصوم علیشاه عازم کابل و هندوستان شد و نورعلیشاه را رخصت مراجعت داد و امور طریقت را در ایران به وی سپرد. نورعلیشاه پس از جدا شدن از مرادش، معصوم علیشاه ـ که قصد رفتن به هند را داشت ـ به اصفهان رفت و پس از مدتی توقف با چند تن دیگر از مریدان معصوم علیشاه به قصد زیارت آستانه شاه نعمت الله ولی به کرمان و ماهان رفتند. در کرمان مردم سخت تحت تأثیر جاذبه و معنویت این درویشان خانه به دوش قرار گرفتند و بسیاری از آنها به طریقت نعمت اللهی پیوستند. گفته شده در شبهای جمعه چند هزار نفذ از اهالی اطراف برای زیارت نورعلیشاه و مشتاق علیشاه پیاده به طرف ماهان حرکت می کردند. چیزی که موجب نارضایتی و بعدها حتی خشم و تکفیر مجتهدان کرمان شد. در نهایت در 27 ماه رمضان 1206 قمری مشتاق علیشاه و درویش دیگری به نام درویش جعفر به دستور ملا عبدالله امام جمعه کرمان سنگسار و کشته شدند و نورعلیشاه به ناچار پس از آن به شیراز رفت ولی لطفعلی خان زند او را به شیراز راه نداد و او به ناچار به عراق رفت و در کربلاء اقامت گزید. احمد پاشا والی کربلا به او اظهار ارادت کرد و سقاخانه ای برایش ترتیب داد و منصب سقائی به او بخشید. نورعلیشاه پنج سال در کربلا مقیم شد
و از آنجا از طریق کرمانشاه به عتبات عالیات رفت و در کربلا به سقائی و در ضمن به ترویج عرفان و تصوف و طریقت نعمت اللهی پرداخت. او در حالی که برخوردار از رویی زیبا، مویی بلند و مشکین، شخصیتی بانفوذ، اخلاقی نیک و نیز در شعر دارای طبعی روان بود، در کوی و برزن با خواندن اشعار عرفانی مردم را به ترک صفات رذیله و تحلیه¬ی نفس و ذکر و فکر و نیکی و درویشی فرامی¬خواند و مردم سخت تحت تأثیر جاذبه¬ی معنوی نیرومندش قرار می¬گرفتند چنانکه به دورش گرد می¬آمدند و به دنبالش روان می¬شدند و گاه بر اثر ازدحام مردم، راه عبور مسدود می¬شد. برخی از ساکنان عتبات عالیات که در میانش فقیهان و مجتهدان نامداری نیز بودند به حلقه¬ی درویشان نعمت اللهی ¬پیوستند. در چنین اوضاعی علاوه بر موجی از انتقاد و تکفیر که در شهرهای ایران به ویژه تهران، کرمان و کرمانشاه توسط شماری از فقیهان و مجتهدان که در رأس آنان باید از میرزا ابوالقاسم قمی و نیز فرزند وحید بهبهانی، آقا محمدعلی کرمانشاهی مشهور به صوفی¬کُش علیه درویشان نعمت اللهی به راه افتاده بود که گاه به کشتن مشایخ آنها مانند مشتاق علیشاه، معطرعلیشاه و معصوم علیشاه انجامید، در عتبات نیز عده¬ای به دنبال تکفیر و کشتن نورعلیشاه بودند و از این رو، نورعلیشاه گاه برای حفظ جان در میان کردها و در شهرهای مرزی ایران و عثمانی به سر می¬برد. افراد مزبور در نهایت از مجتهد بزرگ و مشهور امامی، سید محمدمهدی طباطبائی بروجردی مشهور به سید بحرالعلوم تقاضا کردند که فتوایی مبنی بر کفر نورعلیشاه صادر کند. گفته شده که سید بحرالعلوم به دلیل تقوای بسیار و احتیاط و نیز بی¬اطلاعی از سخنان نورعلیشاه، صدور چنین حکمی را منوط به ملاقات با او و تحقیق از عقائد وی کرد و زمانی که برای زیارت امام حسین علیه السلام از نجف به کربلاء رفت، با او ملاقات کرد. سید بحرالعلوم در این ملاقات که در منزل ملا عبدالصمد همدانی ـ از فقیهان امامی و از شاگردان آقا سید علی طباطبائی، مشهور به صاحب ریاض ـ اتفاق افتاد سخت تحت تأثیر تصرّفات و معنویت او قرار گرفت تا آنجا که دست ارادت به او داد و پس از آن، گاه شب¬ها مخفیانه به همراه ملا عبدالصمد همدانی از دیگر فقیهان بزرگ امامی نزد او می¬رفتند. سید بحرالعلوم از آنجا که باقی ماندن نورعلیشاه در کربلاء را به صلاح وی نمی¬دانست و بر جان او می¬ترسید، و نیز از آنجا که فتح علیشاه به والی آنجا سفارش کرده بود که نورعلیشاه را از آنجا اخراج کند به سعی و خواهش سید و صاحب ریاض از او خواست که عتبات را ترک گوید و به حج برود. نورعلیشاه کربلاء را به قصد زیارت مکه ترک کرد و از سلیمانیه به موصل رفت در میان راه، در موصل مسموم شد و در همانجا در 1212 قمری درگذشت و نزدیک قبری که منسوب به حضرت یونس علیه السلام است به خاک سپرده شد. نورعلیشاه در سیر و سلوک شاگردان بسیاری داشته چنانکه تعداد مریدان او در ایران را تا شصت هزار تن نیز گفته¬اند. خلفای او نیز عبارت¬اند از میرزا محمد تربتی فرزند میرزا مهدی ملقب به مشتاق علیشاه (شهید در 1206 ق)، درویش حسینعلی اصفهانی کابلی (متوفی 1216 ق)، رضاعلیشاه هروی (متوفی 1211 ق)، محمدعلی عین علیشاه هروی (متوفی 1220 ق)، میرزا محمد ناصرعلیشاه اصفهانی، محمدجعفر کبودرآهنگی همدانی ملقب به مجذوب علیشاه، محمدرضا فرزند محمدامین همدانی ملقب به کوثرعلیشاه، میرزا محمدحسین ملقب به رونق علیشاه (متوفی 1225 یا 1230 ق)، سید ابراهیم ملقب به مظهرعلیشاه تونی، سید ابوالمعالی محمدسعید حسینی ملقب به سرخ علیشاه که داماد نورعلیشاه نیز بوده است، محمدرحیم نایینی ملقب به مظهرعلیشاه، درویش عباس علی سیرجانی و مولی عبدالصمد همدانی.همسر نورعلیشاه خواهر رونق علیشاه بود که طبعی موزون داشت و تخلص وی طوطی بود.
منزلت نورعلیشاه در احیاء و تجدید عرفان ایران در حدی است که باید وی را احیاگر و زنده¬کننده¬ی طریقت و تصوف به ویژه سلسله¬ی نعمت اللهی در ایران دانست و هر چند که این معصوم علیشاه هندی بود که با مأموریت احیای عرفان از هند به ایران آمد ولی از آنجا که او به خوبی نمی¬توانست به فارسی سخن بگوید به مانند نورعلیشاه دارای جاذبه و تأثیرگذاری نبود و این نورعلیشاه بود که پس از تربیت و تکمیل نزد معصوم علیشاه در جذب و جلب مردم به عرفان و درویشی سبب احیای آن پس از فترتی طولانی گردید تا آنجا که نعمت اللهیان را در ایران گاه درویشان نورعلیشاهی نیز می¬نامیدند. همچنین در میان اهل عرفان گفته می¬شد که جایگاه نورعلیشاه در طریقت مانند جایگاه شیخ مرتضی انصاری در شریعت است تا آنجا که هر که دعوی ارشاد و دستگیری دارد لاجرم باید خرقه و سند اجازه¬اش با واسطه یا بدون واسطه به نورعلیشاه برسد.
از نورعلیشاه تنها دختری به یادگار ماند که او نیز طبع شعر داشته و طوطی تخلص وی بوده و به همسری سرخ علیشاه درآمد.
نورعلیشاه دارای آثاری به نظم و نثر است که عبارت¬اند از: تفسیر منظوم بسمله و سوره توحید و قسمتی از سوره¬ی بقره؛ رساله اصول و فروع، منظومه کبری در منطق، مخزن الاسرار، رساله جامع الاسرار یا حسن و عشق؛ انوار الحکمة هر چند برخی معتقدند که این رساله از معصوم علیشاه است ، ترجمه منظوم خطبة البیان، مثنوی جنات الوصال؛ روضة الشهداء رساله¬ای به نظم در حالات حضرت سید الشهداء علیه السلام، و دیوان اشعار نورعلیشاه که حدود 4000 بیت شعر دارد در سالهای 1316، 1347 ق و 1354 ش چاپ شده و هیچکدام کامل نیست. نورعلیشاه در اشعارش به تخلص می¬کند.
از نورعلیشاه تصاویری برجای مانده که در بیشتر آنها وی را با گیسویی بلند و رویی زیبا و گاه کشکول و تبرزین به دست گاه نشسته بر پوست تختی نشان می¬دهد.
نورعلیشاه پیش از مرگ و در حین سفر مکه چندی در سر پل ذهاب ماند ترک عتبات، در ذهاب در جمع مریدان، یکی از فقیهان عارف مسلک اصفهان به نام حسینعلی شاه اصفهانی را به عنوان قطب بعدی سلسله¬ی نعمت اللهی تعیین کرد و گفت به زودی به موصل رفته و در آنجا خرقه تهی خواهم کرد. .
درباره¬ی نورعلیشاه کتابهایی نوشته شده که از آن میان می توان به نور الابصار اثر اسدالله گلپایگانی مشهور به ایزدگشسب و نیز شاه شمشاد قدان اشاره کرد. همچنین محمدمعصوم شیرازی در مجلد سوم طرائق الحقائق، سلطانی در رهبران طریقت، جواد نوربخش در؟، مسعود همایونی در تاریخ سلسله¬های طریقه نعمة اللهیه در ایران بخشی از کتاب خویش را به معرفی و ذکر شرح حال او اختصاص داده¬اند. لازم به ذکر است از آنجا که یکی دیگر از اقطاب سلسله نعمت اللهی به نام ملا علی بیدختی گنابادی فرزند ملا سلطان محمد ملقب به سلطانعلیشاه گنابادی در در سالهای بعد ملقب به لقب نورعلیشاه شد گاهی از نورعلیشاه اصفهانی به نورعلیشاه اول در مقابل نورعلیشاه ثانی یاد می شود نیز یاد می¬شود.
منابع: ایضاح المکنون، 1/306، 350، 368، 535؛ تاریخ سلسله¬های طریقه¬ی نعمة اللهیه در ایران از سال 1190 تا سال 1396 هجری قمری، 31 ـ 34، 40 ـ 41، 48 ـ 50، 56 ـ 58؛ درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله¬ی نعمت اللهیه در دوران اخیر، 15، 17؛ دیوان نورعلیشاه؛ الذریعة، 5/39، 7/201، 9/356، 392، 1064، 1231؛ رهبران طریقت و عرفان، 212 ـ 213؛ سلسله¬های صوفیه¬ی ایران، 141، 189 ـ 190؛ طرائق الحقائق، 3/170 ـ 175، 187 ـ 188، 195 ـ 203.
شهرام صحرائی