کتاب بیگانه اثر آلبر کامو را که دست کم سه بار تا نیمه خوانده و موفق به اتمام آن نشده بودم بالاخره در صبح ۱۱ فروردین ۱۴۰۴ تمام کردم. این چاپ متعلق به کتابخانه ی مرحوم پدرم است و چاپ دوم کتاب است (تهران،
خیابان لاله زار، مؤسسه ی مطبوعاتی فرخی، ۱۳۴۸).
پدرم آن سال ۳۱ ساله بوده ولی بار دیگر در ۱۳٨٦، یعنی ۳۸ سال بعد کتاب را خوانده بوده و با خودکار قرمز بسیاری از اغلاط چاپی آن را تصحیح کرده بود و بر روی تکه کاغذ کوچکی نوشته است:ای عمر بی حاصل چه زود گذشتی
۸۶/۳/۲۰
چیزی نمی توان گفت…. هرکسی در مقابل گذر سریع عمر، واکنش متفاوتی دارد ولی گمان می کنم همه دریافته ایم چقدر در مقابل این پدیده ی ناخوشایند، عاجز و ناتوان و بی اختیاریم اما فکر می کنم اگر کسی به راستی با آن کنار آمده باشد و خود را با آن هماهنگ ساخته باشد مانند برگی که از درخت می افتد یا درختی که به استقبال زمستان می رود، به راستی خوشبخت است و به بخشی از رازهای هستی پی برده است.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی