مؤذن خراسانی، محمدعلی، عارف و شاعر امامی قرن یازدهم. از نام پدر و اجداد وی اطلاعی در دست نیست جز آنکه صاحب قصص الخاقانی (شاملو، ج 2، ص 184) پدر وی را، فرج یا فرخ مشهدی دانسته و گفته که او از خادمان و مُقریان حرم امام رضا علیه السلام بوده است. تاریخ ولادت او نیز در منابع ذکر نشده ولی از آنجا که وفات او در 1078 بوده و به هنگام مرگ 61 سال داشته است (← خاوری، ج 1، ص 276 ـ 277؛ استخری، ص 382 ـ 383) می¬توان سال ولادت وی را 1017 دانست. همچنین با توجه به سکونت پدر وی در مشهد و نیز به دلیل انتساب او به همان شهر (شاملو، همانجا) می-توان گفت که احتمالاً محل ولادت وی مشهد بوده است. برخی منابع (آقابزرگ طهرانی، ج 21، ص 116؛ مدرس تبریزی، ج 6، ص 23) نیز او را به سبزوار نسبت داده¬اند و در جمع میان این اقوال گفته¬ شده (خاوری، ج 1، ص 270) که او اصالتاً اهل سبزوار ولی ساکن مشهد بوده است. با این وجود شیرازی (ج 3، ص 164، ص 217) از او به خراسانی اصفهانی یاد کرده¬ است.
در منابع، به سوانح زندگی مؤذن در کودکی و جوانی نیز اشاره¬ای نشده است. تنها می¬دانیم که در مشهد، نزد میرمحمد زمان رضوی (متوفی 1041) ـ که از فقیهان امامی و صاحب کتابی به نام صحیفة الرشاد در ردّ صوفیه و نیز اشعاری در طعن ایشان بود (← آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم 2، ص 406) ـ به فراگیری علوم شرعی پرداخت (شاملو، همانجا). گفته شده (خاوری، ج 1، ص 271) که او در علوم شرعی و عقلی به جایگاه بلندی رسید. همچنین گفته شده (همانجا؛ ← تبریزی، ص 367) که او حافظ قرآن بوده و همچون پدرش در حرم امام رضا علیه السلام به خدمتگزاری (اذان¬گویی) اشتغال داشته است.
مؤذن در 26 سالگی، در مشهد نزد یکی از عارفان و مشایخ سلسلۀ ذهبیۀ کبرویه به نام درویش حاتم زراوندی (قس شیرازی، ج 3، ص 164 که نام وی را راوندی خراسانی نوشته است) به کسب آداب طریقت و سیر و سلوک پرداخت (← شاملو، همانجا؛ آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم 3، ص 1118). در چگونگی این ماجرا گفته شده است که میرمحمد زمان (استاد مؤذن) پس از ملاقات با زراوندی، از مخالفت با صوفیان دست کشید و از معتقدان زراوندی شد. او شاگرد خویش را ـ که او نیز از مخالفان صوفیه و دارای اثری در ردّ ایشان بود ـ به تغییر رویه و کسب معرفت از زراوندی دعوت کرد. مؤذن پس از ملاقات با زراوندی شیفتۀ او شد و به او دست ارادت داد و پس از توبه و تلقین ذکر، به جمع درویشان ذهبی پیوست (← تبریزی، ص 349 ـ 352؛ خاوری، ج 1، ص 271 ـ 272؛ استخری، ص 377؛ زرین¬کوب، ص 265). مؤذن تا هنگام درگذشت زراوندی، در خانقاه وی به ریاضت¬ پرداخت. زراوندی ـ که دختر خود را نیز به ازدواج مؤذن درآورده بود ـ در اواخر عمر بر آن بود که مؤذن، بسیاری از منازل سیر و سلوک را طی کرده است و از این رو، او را جانشین و خلیفۀ خود قرار داد (← خاوری، ج 1، ص 273؛ استخری، ص 378؛ زرین¬کوب، ص 265 ـ 266). بنابر آنچه ذکر شد سند خرقۀ مؤذن از شیخ حاتم زراوندی است و مؤذن پس از او، از اقطاب سلسلۀ ذهبیۀ کبرویه به شمار می¬رود (هدایت، ص 268؛ برای سند خرقۀ مؤذن ← سبزواری، ص 97 ـ 101؛ خویی، ج 3، ص 1212).
در 1057 زراوندی درگذشت و مؤذن پس از گذشت دو سال و نیم از مرگ وی، در خانقاه استادش، به ارشاد و تربیت معنوی مریدان پرداخت. او در این زمان در مسجد جامع شهر به اقامۀ نماز جماعت می¬پرداخت و مجلس وعظ نیز داشت (شاملو، ج 2، ص 184 ـ 185؛ آقابزرگ طهرانی، همانجا؛ خاوری، ج 1، ص 269).
گفته شده (← تبریزی، ص 354 ـ 366؛ خاوری، ج 1، ص 273؛ تمیم داری، ص 69) که در 1037 میان صوفیان و برخی از عالمان مخالف صوفیه اختلاف¬هایی به وجود آمد و در نتیجۀ شدت گرفتن اختلاف¬ها، دو طرف به حاکم شرع مراجعه کردند اما اطلاع شاه عباس دوم (حکـ: 1052 ـ 1077) از ماجرا باعث شد که فرمان قتل عام صادر کند. سرانجام، تصمیم بر آن شد که حکومت، یکی از شاهزادگان صفوی را برای حل اختلاف و برطرف کردن نزاع به مشهد بفرستد. شاهزادۀ مزبور مخالفان و منکران صوفیه را به چوب بست و برخی از آنها را تبعید کرد و به تکریم مؤذن پرداخت. مؤذن نیز به پاس این تکریم، یکی از آثار خویش را به نام شاه عباس دوم، تحفۀ عباسی نام نهاد. با وجود این، در کتاب¬هایی که به ذکر حوادث ایام زمامداری شاه عباس دوم و حتی شاه صفی پرداخته¬اند (برای نمونه ← وحید قزوینی، ص 13 ـ 123؛ قزوینی اصفهانی، ص 368 ـ 660؛ اصفهانی، ص 25 ـ 325) چیزی از حوادث مزبور دیده نمی¬شود. همچنین در 1037 هنوز شاه عباس دوم به حکومت نرسیده بوده و شاه عباس اول (حکـ: 996 ـ 1038) بر ایران حکومت می¬کرده است.
مؤذن در 1062 با جمعی از مریدان خود از جمله میرمحمد قائنی برای ادای حج از طریق بغداد عازم مکه شد. مؤذن و همراهان وی در این سفر با سختی¬های بسیار مواجه شدند چنانکه چند مرتبه اموال¬شان به وسیلۀ راهزنان دزدیده شد. مؤذن و همراهان پس از به جای آوردن حج، دوباره به عراق رفتند و پس از زیارت عتبات عالیات ـ در هنگام بازگشت به مشهد ـ به اصفهان رفتند. در اصفهان، نجیب¬الدین رضا تبریزی (← تبریزی، نجیب¬الدین رضا*) ـ از شاگردان مشهور مؤذن که بعدها جانشین وی نیز شد ـ با او ملاقات کرد و به او دست ارادت داد و به همراه مؤذن به خراسان رفت (شاملو، ج 2، ص 185؛ خاوری، ج 1، ص 274). مؤذن در 1065 برای بار دیگر به همراه مریدانش به سفر حج رفت (شاملو، همانجا).
مؤذن در 1076، از مشهد به اصفهان رفت و مدتی در آنجا اقامت کرد. بنابر گزارش شاملو (همانجا) او در این ایام به مطالعۀ احادیث اشتغال داشته است. مؤذن در 1077 ـ و پس از مرگ شاه عباس دوم ـ از اصفهان به قصد زیارت عتبات عالیات به عراق رفت و پس از مدت کوتاهی به اصفهان بازگشت. پس از بازگشت مؤذن، شاه صفی دوم یا شاه سلیمان (حکـ: 1077 ـ 1106) ـ که پس از شاه عباس دوم به حکومت رسیده بود ـ به سختی بیمار شد و تلاش طبیبان در بهبودی حال وی نتیجه¬ای نبخشید. شاه صفی که از معالجۀ طبیبان مأیوس شده بود، روی نیاز به صوفیان آورد و از آنها خواست که برای شفای وی دعا کنند. مؤذن و مریدان او برای شفای شاه صفی، صدقه¬ها دادند و دعا کردند. پس از مدتی شاه صفی بهبود یافت و مؤذن ـ با اعتباری افزون¬تر از پیش ـ با تشریفات و احترام فراوان به مشهد بازگردانده شد (خاوری، ج 1، ص 274 ـ 275). مؤذن در 1078 درگذشت و در مشهد به خاک سپرده شد (استخری، ص 382). مورخان و تذکره نویسان و حتی اقطاب بعدی ذهبیه محل دفن مؤذن را ذکر نکرده¬اند ولی با توجه به بیتی از جانشین وی، نجیب¬الدین رضا تبریزی (← ص 367) می¬توان احتمال داد که مدفن وی در اطراف حرم امام رضا علیه السلام است (خاوری، ج 1، ص 277). زرین¬کوب (ص 266) نیز مدفن او را گنبد سبز* مشهد دانسته است.
تبریزی (← ص 385) در منابع از دو تن از فرزندان مؤذن به نام¬های شیخ جعفر و شیخ مفید نام برده و گفته که هر دو از مریدان زراوندی بوده¬اند و مقام آن دو را در علم و عرفان ستوده است. همچنین از مشهورترین شاگردان مؤذن میتوان به میرمحمد قائنی و نجیب¬الدین رضا تبریزی اشاره کرد.
آثار مؤذن خراسانی عبارت¬اند از: 1) تحفة العباسیة، این کتاب تنها اثر مؤذن است که به چاپ رسیده و نویسنده آن را به نام شاه عباس دوم نگاشته است. تحفة العباسیة یک بار با خط میرزا احمد اردبیلی مشهور به وحید الاولیاء ـ که بسیاری از آثار مشایخ ذهبیه را به چاپ رسانید ـ در حاشیۀ کتاب سبع المثانی چاپ سنگی شد و بار دیگر به دستور وی در 1326، خانقاه احمدی شیراز آن را به طور جداگانه به چاپ رسید. این کتاب دربارۀ سیر و سلوک است و نویسنده بر آن بوده تا مطالب آن را با آیات قرآن و احادیث مستند سازد. 2) رساله¬ای در واجبات و عبادات یا واجبات العبادات 3) شرح فارسی بر اسرار الصلاة شهید ثانی (متوفی 911)، گفته شده که این اثر در حدود سه هزار بیت است. از این اثر و همچنین از اثر قبلی هیچ نشانی در دست نیست و تنها نام آنها به ما رسیده است. 4) دیوان اشعار، مؤذن نخستین قطب ذهبی بوده که دیوان شعر مدون و منظمی از خود به یادگار گذاشته است. تخلص وی نیز ـ علاوه بر حاتم و حاتمی ـ مؤذن بوده است. دیوان مؤذن شامل قصائد، مثنوی، غزلیات، رباعیات، ترجیع و ترکیب¬بند است. شاملو (ج 2، ص 186) اشعار دیوان مذکور را حدود پنج هزار بیت دانسته در حالی که نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مجلس (به شمارۀ 12994) محتوی حدود 3700 بیت است. (سبزواری، ص 11، 19؛ آقابزرگ طهرانی، همانجا؛ خاوری، ج 1، ص 508 ـ 511؛ منزوی، ج 3، ص 2550؛ برای اطلاع از ویژگی¬های شعر مؤذن نیز نسخه¬های موجود دیوان مزبور ← خاوری، ج 1، ص 509 ـ 510؛ منزوی، ج 3، ص 2550 ـ 2551؛ مردانی، ص 65 ـ 74).
همچنین در آخر نسخۀ دیوان ابن قطب کتابخانۀ مجلس، مکتوبی عرفانی و ادیبانه¬ مشتمل بر پند و موعظه موجود است که خاوری (ج 1، ص 511) با توجه به سبک جمله¬های این مکتوب و شباهت میان عبارت¬های آن و تحفة العباسیة، آن را از مؤذن دانسته است. اثری دیگری نیز به نام مصباح القلوب به مؤذن نسبت داده شده است (آقابزرگ طهرانی، ج 21، ص 116؛ منزوی، ج 3، ص 2550).
منابع: آقابزرگ طهرانی؛ احسان الله علی استخری، اصول تصوف، تهران [بی¬تا.]؛ محمدمعصوم بن خواجگی اصفهانی، خلاصة السیر تاریخ روزگار شاه صفی صفوی، چاپ ایرج افشار، تهران 1368 ش؛ احمد تمیم داری، عرفان و ادب در عصر صفوی، تهران 1431؛ نجیب¬الدین رضا تبریزی، سبع المثانی، شیراز؛ اسدالله خاوری، ذهبیه تصوف علمی ـ آثار ادبی، تهران 1362 ش؛ ابوالقاسم امین الشریعۀ خویی، میزان الصواب در شرح فصل الخطاب، چاپ محمد خواجوی، تهران 1427؛ عبدالحسین زرین¬کوب، دنبالۀ جستجو در تصوف ایران، تهران 1362 ش؛ ولی قلی بن داوود قلی شاملو، قصص الخاقانی، چاپ سیدحسن سادات ناصری، تهران 1374 ش؛ محمدعلی سبزواری خراسانی، تحفة العباسیة، شیراز 1326؛ محمدمعصوم شیرازی، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1382 ش؛ محمدیوسف واله قزوینی اصفهانی، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم (حدیقۀ ششم و هفتم از روضۀ هشتم) خلد برین، چاپ محمدرضا نصیری، تهران 1380 ش؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تبریز 1369 ش؛ فیروز مردانی، مؤذن خراسانی شاعر اهل بیت و عارف بزرگ سلسلۀ ذهبیه، نامۀ فرهنگستان، ش 38، تابستان 1387 ش؛ احمد منزوی، فهرست نسخه¬های خطی فارسی، تهران 1350 ش؛ محمدطاهر وحید قزوینی، سرگذشت شاه عباس دوم بازنویسی و تلخیص کتاب عباسنامه، چاپ ستار عودی، تهران 1384 ش؛ رضا قلی خان هدایت، تذکرۀ ریاض العارفین، چاپ ابوالقاسم رادفر و گیتا اشیدری، تهران 1385 ش.
/شهرام صحرائی/