شرح حال آیت الله العظمی سید احمد خوانساری

خوانساری، سیّد احمد، از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم و پانزدهم. نسب او با سی واسطه به امام موسی کاظم علیه السلام می رسد (حسینی یزدی و دیگران، ص317). خوانساری در محرّم 1309 در خوانسار به دنیا آمد (آقا بزرگ طهرانی، ج1، ص462؛ امینی، ج2، ص545). پدرش میرزا یوسف و جدّش میرزا بابا عالم دینی بودند )← رازی، ج2، ص9 ـ 10؛ ابن الرضا، ج1، ص375). در سه سالگی پدرش را از دست داد و برادرش سیّد محمّد حسن ـ که وی نیز عالم دین بود ـ سرپرستی او را بر عهده گرفت. خوانساری مقدّمات علوم دینی و سطح را در خوانسار، نزد برادرش و سیّد علی اکبر بید هندی (شوهر خواهرش) فرا گرفت. سپس در1325  برای ادامه تحصیلات دینی به اصفهان رفت و در دروس خارج فقه و اصول محمّد صادق مدرّس اصفهانی، عبدالکریم گزی و محمّد علی تویسرکانی شرکت جست (رازی، ج2، ص10؛ ابن الرضا، ج1، ص377). خوانساری در 1328 برای ادامه تحصیل به نجف رفت و در دروس فقهای مشهوری چون آخوند خراسانی*، سیّد محمّد کاظم یزدی* و آقا ضیاء الدین عراقی*  شرکت نمود. در این میان او بیشترین بهره را از درس آقا ضیاء الدین عراقی برد (رازی، ج2، ص10 ـ 11؛ متولی، ص16؛ ستوده، ص230). خوانساری همچنین از دروس عالمان دیگری چون شیخ الشریعه اصفهانی*، میرزا محمد حسین نایینی* و سیّد ابوتراب خوانساری *استفاده نمود و از محمّد رضا مسجد شاهی اجازه نقل روایت دریافت کرد (متولی، ص15 ـ 16؛ ابن الرضا، ج1، 375 ـ 377).

خوانساری در 1336 (رازی، ج2، ص11؛ قس آقا بزرگ تهرانی، ج1، ص462 و ابن الرضا، ج1، ص377 که به ترتیب سال بازگشت وی از عراق را 1335 و 1333 دانسته اند) از طریق خوزستان به ایران بازگشت. وی 9 ماه در دزفول ماند و در این مدت در درس محمّد رضا معزّی دزفولی شرکت نمود. سپس به سلطان آباد (اراک کنونی) رفت و به استفاده از درس آیت الله حائری یزدی* ـ که چند سال از تأسیس حوزه علمی او در اراک می گذشت ـ و همچنین تدریس در حوزه نوپای مزبور پرداخت (حسینی یزدی، ص317؛ متولی، ص16). پس از هجرت آیت الله حائری به قم، وی بنا به تقاضای مردم اراک، اداره حوزه علمیه آنجا را بر عهده گرفت ولی پس از اطلاع از علاقمندی آیت الله حائری به حضور وی قم، در 1342 اراک را ترک نمود و به قم رفت. پس از ورود به قم، آیت الله حائری محل اقامه نماز جماعت خویش ـ واقع در مدرسه فیضیّه ـ را به ایشان داد و خود به منظور تأیید وی در نماز به او اقتداء کرد. این کار در کنار سایر شایستگیهای علمی و اخلاقی خوانساری سبب گردید که او در قم از موقعیت و احترام ویژه ای برخوردار گردد (همان، ص17 ـ 18؛ ابن الرضا، ج1، ص377).

خوانساری پس از رفتن به قم علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله حائری، اشارات و اسفار را نزد میرزا علی اکبر یزدی* (حکیم) و حساب، هندسه و جبر را نزد میرزا محمّد حسن ریاضی فرا گرفت (متولی، ص17).

بعد از درگذشت آیت الله حائری و در زمان مرجعیت آیت الله بروجردی*، خوانساری از اشخاص مورد اعتماد او و در همان حال از مدرّسان و فضلای مشهور و طراز اول حوزه علمیه قم شمرده می شد (رازی، ج2، ص11؛ ابن الرضا، ج1، ص377).

خوانساری تا 1370 در قم به تدریس کلام، فلسفه و خارج فقه و اصول پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت کرد. برخی از شاگردان او عبارتند از: سیّد رضا صدر، احمد صابری همدانی، محمّد تقی ستوده، محمّد باقر ابطحی، محمّد علی ابطحی، احمد روضاتی، احمد مجتهدی تهرانی، محسن طاهری قمی، جلال طاهر شمس، عزّ الدین زنجانی، محمّد باقر سلطانی، سیّد موسی صدر، علی اکبر فیروز کوهی، مرتضی حائری یزدی*، مهدی حائری یزدی*، حسینعلی منتظری*، مرتضی مطهری* و علی پناه اشتهاردی*(ابن الرضا، ج1، ص380 ـ 383 ؛ ستوده، ص229).

در 1369 سیّد یحیی سجّادی ـ که سالها امام جماعت مسجد سیّد عزیز الله* بازار تهران بود درگذشت (رازی، ج2، ص11 که 1369؛ مهری، ص1369) و چون در میان تجار و بازاریان بر سر تعیین امام جماعت مسجد مذکور اختلاف بود از آیت الله بروجردی درخواست شد که شخص باکفایتی را به عنوان امام جماعت مسجد مزبور معرفی نماید. بنا به درخواست آیت الله بروجردی و اصرار فراوان مردم، خوانساری در 1370 به تهران رفت (آقا بزرگ طهرانی، ج1، ص462؛ ابن الرضا، ج1، ص378). وی از همان سال در مسجد مذکور به اقامه نماز، تدریس فقه و اداره امور آن پرداخت و این رویه تا زمان درگذشت او ادامه یافت (حسینی یزدی و دیگران، ص318 ـ 319). دایر نمودن حوزه درس توسط خوانساری ـ به عنوان یکی از دانش آموختگان ممتاز حوزه نجف ـ چه در قم و چه در تهران، نقش مهمی در ارتباط و انتقال دست آوردهای علمی حوزه علمیه نجف به حوزه های ایران داشته است (متولی، ص19). از جمله کسانی که در تهران از حوزه درس او بهره جستند می توان به فرزندش سیّد جعفر خوانساری و علی غفاری خوانساری اشاره کرد (ابن الرضا، ج1، ص383).

از 1370 (1330 ش) تا آغاز مبارزه مردم ایران به رهبری امام خمینی* ـ که حدود ده سال به طول انجامید ـ بیشتر وقت و توان خوانساری صرف تدریس فقه، اقامه نماز، رسیدگی به امور مؤمنین و اداره مسجد سیّد عزیز الله گردید. حضور طولانی مذکور در یکی از مهمترین مساجد تهران ـ که در قلب بازار نیز قرار داشت ـ از جمله عوامل برخورداری خوانساری از چهره ای مقبول با نفوذ سیاسی ــ اجتماعی فراوان گردید.

پس از درگذشت آیت الله بروجردی در 1380 ـ که به عنوان مرجع عام در جهان تشیع پذیرفته شده بود ـ برخی به منظور جبران خلأ به وجود آمده ناشی از فقدان آیت الله بروجردی، خواهان آن شدند که خوانساری به عنوان زعیم شیعه، تهران را به قصد نجف یا قم ترک نماید. با وجود اصرار حتی برخی از مراجع، خوانساری تهران را ترک نگفت (ابن الرضا، ج1، ص380) ولی بعضی از شیعیان پاکستان، عراق نیز بسیاری از مردم شهرهای ایران، در این زمان خوانساری را به عنوان مرجع تقلید خویش برگزیدند (رازی، ج2، ص11؛ متولی، ص18) و بدین ترتیب وی در شمار مراجع تقلید شیعه درآمد.

گذشته از شایستگیهای علمی و اخلاقی خوانساری، قرائن حاکی از آن است که دولت وقت ایران نیز نظر مساعدی به این امر داشت (← متولی، ص146 ـ 151) زیرا از سال 1341 ش ـ که با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، مخالفتهای علما با رژیم پهلوی آغاز شد ـ تا فروپاشی رژیم مذکور در1357 ش، واکنش خوانساری در مقاطع گوناگون، در مقابل رژیم پهلوی به گونه ای بود که وی را در مقایسه با جریانهای برانداز و مخالفان صریح رژیم شاهنشاهی ـ اعم از علما و غیر آنها ـ در شمار افراد میانه رو قرار می داد (← متولی، ص89 و ص94). خوانساری از جمله عالمانی بود که هنوز از ناکامی علمای نجف در جریان مشروطه خاطرات بدی داشت و این مسأله بر لزوم احتیاط در اندیشه و رفتار سیاسی وی می افزود. از سویی وی به منش مداراگرایانه آیت الله حائری یزدی و بروجردی با حکومت گرایش داشت و هر چند روی خوشی به نزدیکی با حکومت نشان نمی‌داد (برای نمونه ← همان، ص179 و ص181) ولی ستیز آشکار با حکومت پهلوی را نیز برنمی تافت (← رجبی، ج1، سند شماره 55). این روحیه ملایم ایجاب   می نمود که حکومت نیز به وی احترام بگذارد و مرجعیت او را به رسمیت بشناسد. مانع تراشی در مسیر مرجعیت امام خمینی و زمینه سازی برای رسیدن اشخاص دیگر به مقام مذکور نیز از دلائل دیگر این رویکرد رژیم بوده است (← نهضت امام خمینی، ج2، ص748 و ص751 ـ 753).

به نظر می رسد خوانساری به تدریج این شیوه  را برگزید چنانکه در آغاز مخالفت ها و در ماجرای تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، وی در نهم آبان 1341 اطلاعیه ای در مخالفت با تصویب نامه مذکور صادر کرد و از مردم خواست در اعتراض به این موضوع در مراسم دعائی که در مسجد سیّد عزیز الله برگزار می شود شرکت کنند. خود نیز به منظور اعلام حمایت و همراهی با مراجع قم، همراه شمار دیگری از علمای تهران مانند آیت الله بهبهانی، آملی و تنکابنی تصمیم گرفت تا حصول نتیجه در مسجد سیّد عزیز الله متحصن شود (← رجبی، ج1، ص231 و 235؛ متولی، ص21 ـ 23؛ مهری، ص142 و 146).

همچنین هنگامی که رژیم در 19 دی همان سال اعلام کرد که طرحی شش ماده ای موسوم به انقلاب سفید را به همه پرسی خواهد گذاشت، وی (همراه با امام خمینی در قم و آیت الله بهبهانی در تهران) با صدور اعلامیه ای همه پرسی را تحریم کرد و شرکت در آن را در حکم مبارزه با امام زمان علیه السلام دانست (← اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص59؛ متولی، ص24 ـ 25 و ص78) ولی پس از برخورد خشن نیروهای دولتی ـ که به مضروب شدن شخص وی نیز انجامید (← طاهری خرم آبادی، ج1، ص 154 ـ 155؛ مهری، ص164؛ متولی، ص25) ـ به تدریج از صف مخالفین تند فاصله گرفت. به عنوان مثال زمانی که علما نمازهای جماعت خود را در رمضان همان سال در اعتراض به برخوردهای قهرآمیز رژیم و تصویب طرح انقلاب سفید تعطیل کردند، خوانساری اعتصاب مزبور را شکست و به مسجد رفت (← طاهری خرم آبادی، ج1، ص158؛ متولی، ص26). همچنین در جریان حمله نیروهای امنیتی رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در فروردین 1342 ش، بسیاری از علما واکنشهای تندی از خویش نشان دادند ولی خوانساری نه تنها در برابر این حادثه عکس العمل خاصی نشان نداد بلکه بر اساس گزارش ساواک (← همان، ص29 و ص83) زمانی که از وی خواستند تا با صدور اعلامیه  مراسمی به مناسبت چهلم شهدای فیضیه برگزار کند، از این کار سر باز زد. در انتخابات دوره بیست و یکم نیز حتی اصرار و تلاش علمای قم و مشهد ـ که انتخابات مزبور را تحریم کرده بودند ـ برای همراه ساختن خوانساری با آنها نتیجه ای نبخشید و او تصریح کرد که اعلامیه ای نخواهد داد (← همان، ص33). همچنین در جریان سخنرانی امام خمینی علیه اعطای کاپیتولاسیون به نظامیان آمریکایی در 4 آبان 1343 ش ـ که منجر به دستگیری و تبعید وی به ترکیه شد ـ از سوی علما اعلامیه های فراوانی صادر گردید و بازار حدود یک ماه تعطیل شد. با این وجود زمانی که بازاریان و تجار در منزل خوانساری تجمع و از وی درباره بستن بازار و تظاهرات نظرخواهی کردند، وی آنها را به سکوت دعوت کرد و از ایشان خواست تا عکس العملی نشان ندهند (← همان، ص36).

با این همه نمی توان از نقش وی در بسیاری از موارد به عنوان واسطه  برای منتقل کردن خواسته های علما و مراجع به دربار چشم پوشید چنانکه از نقاط مختلف کشور برای آزادی زندانیان سیاسی به او متوسل می شدند (برای نمونه ← همان، ص39 ـ 40 و ص50 ـ 51 و ص119 و ص191؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص341 ـ 342 و ص349 ـ 350 و ص392 و ص411 ـ 412). هر چند مشخص نیست توصیه های او تا چه اندازه مؤثر واقع می شد بویژه آنکه برخی اوقات روابط میان او و دربار به تیرگی می گرایید چنانکه در قضایایی مانند کشتار مردم در 15 خرداد و جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی موضع وی با صدور اعلامیه و اظهار مخالفت به صف مخالفان جدی رژیم نزدیک شد (← اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص120 ـ 121؛ متولی، ص30 ـ 31). با این وجود خوانساری در بسیاری از موارد برای قطع حمله های رادیو به علما (به خصوص بعد از قضیه پانزده خرداد)، جلوگیری از پخش بعضی برنامه های غیراخلاقی تلویزیون، معافیت طلاب علوم دینی از خدمت سربازی، آزادی علما و وعّاظی که در بازداشت به سر می بردند و رفع ممنوعیت از سخنرانی ایشان می کوشید (اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص388؛ متولی، ص32، ص34 ـ  35 و ص39 و ص138 و ص180). همچنین بعد از دستگیری امام خمینی و تبعید وی به ترکیه، وی سیّد فضل الله خوانساری، داماد خود را برای ملاقات با امام خمینی به ترکیه فرستاد و خود نیز از دربار خواست تا با صدور اجازه مکالمه تلفنی با امام خمینی، آزاد کردن مصطفی خمینی*،فرزند امام خمینی از زندان و بازگشت امام خمینی به ایران، موافقت نمایند (← طاهری خرم آبادی، ج1، ص357؛ متولی، ص38 و ص98).

در 1356 ش با وجود پرحادثه بودن آن همراهی خوانساری با سایر علما در مبارزه علیه رژیم پهلوی به نازل ترین سطح ممکن رسید چنانکه در جریان توهین روزنامه اطلاعات به امام خمینی و کشتار مردم قم توسط رژیم پهلوی در 19 دی همان سال، برخلاف برخی از مراجع تقلید که با صدور اعلامیه اعتراض خود را نشان دادند (برای نمونه ← اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص413 ـ 415 و ص417 ـ 428) وی از دادن اعلامیه خود داری کرد. همچنین ائمه جماعت تهران برای همدردی با طلاب قم به مساجد نرفتند ولی خوانساری رفتن به مسجد را ترک نکرد. چنین رویه ای موجب ناراحتی و انتقاد برخی علما و طلاب از او گردید چنانکه طلاب از گرفتن شهریه ای که او پرداخت می نمود خود داری کردند (← متولی، ص52 ـ 54).

در سال 1357 ش نیز با وجود حوادث خونین فراوان، خوانساری از روال خود مبنی بر عدم دخالت در امور سیاسی دست برنداشت. وی بارها به دلیل این بی تفاوتی تهدید شد. خوانساری در نهایت به دلیل اعتراضهای بسیاری که به او می شد تصمیم گرفت ایران را ترک کند و در نجف اقامت گزیند ولی این تصمیم عملی نشد. او در آغاز همان سال برای زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام به نجف رفت. در نجف امام خمینی به دیدار خوانساری نرفت و او مورد بی توجهی طرفداران وی قرار گرفت. خوانساری نیز به دیدن امام خمینی نرفت و درگذشت مصطفی خمینی را نیز به او تسلیت نگفت (← متولی، ص54 و ص121). با این همه پس از ورود امام خمینی به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی در همان سال، خوانساری در مدرسه شماره یک علوی حاضر شد و با امام خمینی ملاقات نمود (← خلخالی، ص280؛ نیک بخت و اسماعیل زاده، ص338).

خوانساری در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی نیز همچون گذشته در صحنه  سیاست حضور نداشت و از آنجا که وی در آن زمان بیش از نود سال داشت، سالخوردگی وی در این رویه نمی توانسته بی تأثیر باشد. با این وجود وی در این ایام از تأیید امام خمینی برخوردار بود (← خمینی، ج19، ص128؛ متولی، ص55).

خوانساری در 1405 در تهران در گذشت. به مناسبت فوت او حوزه های علمیه درسهای خود را تعطیل کردند و دولت یک هفته در سراسر کشور عزای عمومی اعلام کرد. پیکر وی پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در حرم حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد (همان، ص56؛ امینی، ج2، ص546؛ ابن الرضا، ج1، ص388).

خوانساری دارای چهار فرزند ذکور به نامهای جعفر، مهدی، علی و فضل الله بود که دو نفر اخیر در حیات وی از دنیا رفتند (امینی، ج2، ص546 قس ابن الرضا، ج1، ص388 که تنها فرزند ذکور او را جعفر دانسته است).

بسیاری ازعالمان معاصر (← رازی، ج2، ص10؛ امام خمینی، ج21، ص151؛ ستوده، ص231؛ شمس، ص233) احتیاط بسیار و ورع خوانساری را ستوده و او را در تهذیب نفس و فضائل اخلاقی چون ادب، تواضع و ساده زیستی دارای مرتبه ای بلند  دانسته اند.

خوانساری از جایگاه علمی رفیعی برخوردار بوده است چنانکه بسیاری از بزرگان حوزه قم، نجف و کربلا پس از درگذشت آیت الله بروجردی قائل به اعلمیت وی بوده و بر دقت نظر وی در مسائل فقهی تأکید کرده اند (← امام خمینی، ج21، ص151؛ شمس، ص232؛ معرفت، ص233 ـ 234؛ ابن الرضا، ج1، ص378).

ویژگی مهم فقه خوانساری استقلال در رأی است چنانکه او به آسانی تحت تأثیر نظرات فقهی مشهور قرار نمی گیرد و این ویژگی در بسیاری از موارد به مخالفت با نظریه مشهور می انجامد (معرفت، ص234 و ص237). به عنوان مثال خوانساری ادله نجاست اهل کتاب را مورد مناقشه قرار می دهد (← خوانساری، ج1، ص201؛ شمس، ص237). همچنین وی برای فقیه قائل به هیچ مرتبه ای از ولایت نیست و حتی تصرف در خمس و به طریق اولی اجرای حدود، قصاص، قضاوت و سایر امور اجتماعی را برای او جائز نمی داند (← خوانساری، ج6، ص3 ـ 7 و ج7، ص57 ـ 60). در باب قضاوت نیز قائل است که قاضی می تواند به علم خویش عمل کند چرا که علم قاضی نیز یکی از راههای کشف حقیقت است. همچنین وی شرط ذکور بودن قاضی را مورد مناقشه قرار می دهد. همچنین قائل است که در لیالی مقمره، فجر صادق دیرتر تحقق می یابد (← شمس، ص238 و ص243 ـ 244؛ تجلیل، ص238 ـ 239؛ لنگرودی، ص241 ـ 243). خوانساری در باب شطرنج نیز در ادله حرمت آن خدشه وارد می کند (← خوانساری، ج3، ص27 ـ 28) ولی در نهایت فتوا به جواز آن نمی دهد و هرچند ممکن است فتوای او احتیاط باشد ولی مقتضای بحث علمی او جواز است (← رحمانی، ص311 ـ 312).

آثار خوانساری ـ به جز العقائد الحقة که در علم کلام و مشتمل بر یک دوره اصول دین استدلالی است ـ همگی در فقه و عبارتند از: حاشیه بر العروة الوثقی که خوانساری در آن به بیان آن دسته از نظرات فقهی خویش که مخالف نظرات آیت الله سید محمد کاظم یزدی* بوده پرداخته است، مناسک حج، احکام عبادات، کتاب الطهارة، کتاب الصلاة، رساله عملیه فارسی (توضیح المسائل)، رساله عملیه عربی و جامع المدارک فی شرح المختصر النافع (امینی، ج2، ص546؛ متولی، ص57؛ ابن الرضا، ص383).

این کتاب ـ که در هفت مجلد با تعلیقه علی اکبر غفاری به چاپ رسیده ـ حاوی یک دوره کامل فقه استدلالی (از ابتدای طهارت تا پایان دیات) و بیانگر احاطه علمی خوانساری به فقه و مبانی آن است. وی در این کتاب در بسیاری از مسائل به نقد نظر مشهور می پردازد و ادله آنرا مورد مناقشه قرار می دهد. از ویژگیهای دیگر این اثر می توان به استحکام، نو آوری و اختصار مباحث آن اشاره کرد. با این همه خوانساری پس از تحلیل کلمات فقها و نقد آراء ایشان، نظریه ای را بر نمی گزیند و به جمع بندی نهایی نمی رسد و فتوایی بر خلاف مشهور نمی دهد و همین امر ـ که ناشی از احتیاط فراوان وی است ـ  موجب تفاوت رساله عملیه او با جامع المدارک شده است (شمس، ص232 ـ 233؛ معرفت، ص234؛ طباطبائی، ص348 ـ 349).

 

منابع:  محمد محسن آقا بزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد 1404؛ سید مهدی ابن الرضا، ضیاء الابصار فی ترجمة علماء خوانسار، قم 1424/2003؛ اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول (اعلامیه ها، اطلاعیه ها، بیانیه ها، پیامها، تلگرافها و نامه های آیات عظام و مراجع تقلید)، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1374 ش؛ امام خمینی، صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی، تهران 1389 ش؛ معجم رجال الفکر و الادب خلال الف عام، محمد هادی امینی، 1413/1992؛ سید محمد علی حسینی یزدی و دیگران، دانشمندان خوانسار، قم 1378 ش؛ صادق خلخالی، خاطرات آیت الله خلخالی: اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب، تهران 1379؛ سید احمد خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، چاپ علی اکبر غفاری، تهران 1405؛ محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، تهران 1352 ش؛ محمد رحمانی، « مبانی فقهی بازی با شطرنج از نگاه آیة الله سید احمد خوانساری »، در فقه اهل بیت، سال 5، ش 17 و 18(بهار و تابستان 1378)؛ محمد حسن رجبی، زندگی نامه سیاسی امام خمینی، تهران 1378؛ سید حمید روحانی (زیارتی)، نهضت امام خمینی، تهران 1376؛ محمد تقی ستوده، «شخصیت آیت الله سید احمد خوانساری در گفتگو با آیات و اساتید: سید حسین شمس، مرتضوی لنگرودی، ابو طالب تجلیل، هادی معرفت، مرحوم ستوده»، در فقه اهل بیت، سال پنجم، ش 17 و 18(بهار ـ تابستان 1378)؛ حسن طاهری خرم آبادی، خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، تهران 1377؛ سید حسین شمس، همان؛ سید مهدی طباطبائی، « نگرشی بر فقه آیة الله سید احمد خوانساری و کتاب جامع المدارک »، همان؛ سید حسن مرتضوی لنگرودی، همان؛ عبد الله متولی، آیت الله سید احمد خوانساری به روایت اسناد، تهران 1383؛ محمّد هادی معرفت، «شخصیت آیت الله سید احمد خوانساری در گفتگو با آیات و اساتید: سید حسین شمس، مرتضوی لنگرودی، ابو طالب تجلیل، هادی معرفت، مرحوم ستوده»، در فقه اهل بیت، سال پنجم، ش 17 و 18(بهار ـ تابستان 1378)؛ فرشید مهری، مساجد بازار تهران در نهضت امام خمینی، تهران 1383؛ رحیم نیک بخت و صمد اسماعیل زاده، زندگی و مبارزات شهید آیت الله قاضی طباطبائی، تهران 1380 ش.

 

منبع عکس : ویکی شیعه

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی